سلام ....
در مورد نویسنده : در مورد جلال در پست قبلی ( معرفی کتاب سنگی بر گوری ) به قدر کفایت صحبت نمودیم.
خلاصه داستان کتاب : معلمی دلزده از تدریس، مدیر مدرسه تازه سازی در حومه شهر میشود. در چند فصل کوتاه و فشرده با موقعیت مدرسه، ناظم و آموزگاران، وضع کلی شاگردان و اولیای اطفال آشنا میشویم. معلم کلاس چهار هیکل مدیر کلی دارد و پر سر و صداست. معلم کلاس سوم افکار سیاسی دارد. معلم کلاس اول قیافه میرزا بنویسها را دارد. معلم کلاس پنجم ژیگولوست. ناظم همه کاره مدرسه است. بچهها بیشترشان از خانواده باغبان و میراب هستند. در ضمن اشاراتی در لفافهها را به هوای سال و روزگار حدیث، رهنمون میشود. بهر حال، مدیر ترجیح میدهد از قضایا کنار بماند و اختیار کار را به دست ناظم بسپارد که «هم مرد عمل است و هم هدفی دارد.» اما مجبور است که در چند مورد راساً دخالت کند. مثلاً تماس با انجمن محلی برای «گدایی کفش و کلاه برای بچههای مردم » . این چنین است که مدیر شاهد ساکت وقایع است اما در دلش جنگی برپاست. او پیوسته درباره خودش قضاوت میکند، و وسوسه استعفاء رهایش نمیکند. وقتی معلم کلاس سوم را میگیرند مدیر از خود میپرسد که چه کاری از دستش بر میآید. روزی که معلم خوش هیکل کلاس چهارم زیر ماشین میرود، مدیر در بیمارستان بالای هیکل درهم شکسته او، برای نخستین بار اختیار از کف مینهد و چشمهای از منش عصبی خود را نشان میدهد، به راستی آقا مدیر چه کاره است ؟ در واقع او کارهایی جزیی صورت داده است: تنبیه بدنی را غدغن کرده، معلم زن به مدرسه « عزب اغلیها » راه نداده، یا اختیار انجمن خانه و مدرسه را به دست ناظم سپرده تا به کمک تدریس خصوصی بتواند کمک هزینهای به دست آورد. حالت عصبی مدیر و لحن پرتنش او در طول حدیثش بالا میگیرد، سرانجام در اواخر سال تحصیلی واقعهای ظرف شکیباییاش را سرریز میکند. پدر و مادری به دفتر مدرسه میآیند و با هتاکی و داد و بیداد شکایت میکنند که ناموس پسرشان را یکی از همکلاسیها لکه دار کرده است. بین مدیر و پدر طفل برخورد و فحاشی تندی در میگیرد مدیر که حسابی از کوره در رفته پسرک فاعل را صدا میکند و جلوی صف بچهها به قصد کشت او را میزند. اما وقتی خشمش تخفیف یافت پشیمان میشود «خیال میکنی با این کتک کاریها یک درد بزرگ را دوا میکنی؟… آدم بردارد پایین تنه بچه خودش را بگذارد سر گذر که کلانتر محل و پزشک معاینه کنند تا چه چیز محقق شود؟ تا پرونده درست کنند؟ برای چه و برای که؟ که مدیر مدرسه را از نان خوردن بیندازند؟ برای این کار احتیاجی به پرونده ناموسی نیست، یک داس و چکش زیر عکسهای مقابر هخامنشی کافی است.» پسرک فاعل که بد طوری کتک خورده خانواده بانفوذی دارد. مدیر را به بازپرسی احضار میکنند. مدیر سرانجام کسی را یافته که به حرفش گوش کند. به عنوان مدافعات ماحصل حرفهایش را روی کاغذ میآورد که « با همه چرندی هر وزیر فرهنگی میتوانست با آن یک برنامه هفت ساله برای کارش درست کند» و میرود به دادسرا. اما بازپرس از او عذر میخواهد و میگوید قضیه کوچکی بوده و حل شده...
واپسین امید مدیر بر باد رفته است، هما نجا استعفایش را مینویسد و به نام یکی از همکلاسان پخمهاش که تازه رئیس فرهنگ شده پست میکند .
دوستی در پیام خصوصی متذکر شده اند که منبع این خلاصه را بنویسید . باید بگویم که منبع را نمی دانستم و نمی دانم ولی چون خود شما گفتید آنرا می نویسم ( منبع این خلاصهتان که اگر اشتباه نکنم کتاب «نویسندگان پیشرو ایران» نوشتهی محمدعلی سپانلو )
کتاب مدیر مدرسه را انتشارات جامه دران در سال 1384 در 112 صفحه و با قیمت 1100 تومان منتشر نموده است .
برای خرید کتاب مدیر مدرسه می توانید از طریق سایت آدینه بوک اقدام نمایید .
این کتاب زیبا و خواندنی را می توانید از طریق لینک های زیر دریافت نمایید :
در فرمت TXT و با حجم 134 کیلو بایت
در فرمت ZIP و با حجم 42 کیلو بایت
در فرمت PDF و با حجم 740 کیلو بایت
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران